دست من بر سر زلفیْن تو بند است، امشب


با خبر باش که پایم به کمند است، امشب

جان من درخور یک بوسه ای از لعل تو نیست


قدس من! باز بگو بوسه به چند است امشب؟

لب من بر لب چون لعل تو ای مایه ناز


مگسی سوخته بنشسته به قند است، امشب